امروز دوستم توی وبلاگش بای داد. کسی که خودش منو آورده بود این جا و منو با دوستاش آشنا
کرد و یه زندگی جدید رو بهم یاد داد و منو با یه دنیای جدید آشنا کرد. یه مدتی که نبود واقعآ تنها
بودم ولی الان قضیه فرق داره. میگه ازم دلخوره. سر یه سوء تفاهم. براش توضیح دادم. حتی از
صمیمی ترین دوستتم معذرت خواهی کردم ولی براش مهم نبود. حال نکرد جوابمو بده. تنها
کسی بود که برای رفتنش گریه کردم. اون منو آورد تا اینجا هم با هم باشیم. حالا که اون نیست
منم نمی خوام باشم. تا وقتی که برنگرده بر نمیگردم. حتی برای نوشتن اولین بار های زندگیم..
تا وقتی که خواهرم. نزدیک ترین دوستم. رفیق فابریکم برنگرده منم میرم.هر وقت برگشت منم
میام در غیر این صورت منم میرم یه جای دیگه..
عزیزم نمی تونم آروم باشم وقتی ازم دلخوری.. درسته اس هامو جواب نمیدی.. درسته کامنتاتو
جواب نمیدی..درسته به پی امم توجه نمیکنی ولی.. ببخش منو اگه حتی فقط از نظرت اشتباه
کردم..
از بای خوشش نمیاد پس نمیگم بای..
تا روزی که آوا برگرده..
خدا نگه دارتون باشه..
اگرم نیاد برای همیشه به خدا میسپارمتون...
به آوا هم گفتم ! اگه اینجا به رفاقتتون لطمه میزنه پس دورشو خط بکشید ! رفاقت شما دوتا مهمتره ! من با شماها خیلی خاطره دارم ! همه ی بچه ها باهم خاطره داریم ! به هرحال زبونم قاصره از گفتن احساسم ! باز مثل بابابزرگا حرف میزنم نه ؟ دلتون خوش باشه بچه ها ! امیدوارم همه چیز خوب بشه و امیدوارم بازهم باهم برگردید ! امشب هم شب خوبی نبود ! به امید دیدار !
نمی دونم.متآسفانه از خیلی چیزا خبر ندارم.. اون میره جایی که من نباشم اونوقت تو خرف از رفاقت می زنی؟؟
آرهومثل همیشه بابا بزرگی بود..
آره. خیلی شب بدی بود.خیلی نیما..
سلام
بیا ببین
بخون
نظر بده
ممنووننم
دوستت مهرداد
اگه تونستم میام. فعلآ حسشو ندارم. حس خودمم ندارم..
ای بابا شما ها چرا اینجوری هستین
مگه زنجیره ایه
تو برای خودت برای دل خودت می نویسی
شاید اون از بلاگ نویس خسته شده دلیل نمیشه تو هم بزاری بری این بی احترامی به مخاطباته به اونایی که اینجا رو می خونن و برات وقت می ذارن
هر جورمایلی امیدوارم هر جا هستی خوش باشی
توضیحشو نو گفتم تو متن.
می دونم ولی اینجا محیطش خفه شده. نمی تونم بمونم.خسته شدم.می نویسم ولی جای دیگه و بی احترامی هم نیست چون من چیزی نمی نویسم که بودن و نبودنم فرقی کنه
مرسی عزیزم از لطفت..
سلام
چرا خودتونو میزارید سر کار
دوستت هم بر می گرده
تو هم هیچ جا نمیری
فعلا
یاحق
سلام.
قابل توجهتون باید بگم که من یه وبلاگ جدید ساختم و دوستم هم. اونجا با همیم و ادرسشو کسی نداره. پس سر کار نیستیم. متاسفانه ایشون قصد برگشت نداره..
تشکر..
سلام.. الان که کامنتت رو دیدم و اومدم فهمیدم رفتی.. کاش دوستت زودتر برگرده که تو هم برگردی سر خونه زندگیت..
سلام. اون نمیاد دیگه.. به هر حال ممنون
بهت سر می زنم بازم عزیزم..
سلام با 2. 3 تا پست جدید آپ ام
بیا و با نظر هات به تکامل افکارم کمک کن
میتونی از ابزار می پسندم هم استفاده کنی اما نظر ت برای من کار گشا تر است
چشم. شما زحمت نکشید هر سری بیاید.من خودم میام سر می زنم ولی عادت ندارم کامنت بذارم.. میام..
به خاطر من که سر نمیزنی به خاطر نیما به آفتاب 1پرست سر بزن این پستم راجع به اونه
سلام
این بار با رویایی آمدم
دوست داشتنی
منتظرم دوست من [لبخند]
سلام.نمیخاستم کامنت بدم.اما چه کنم که نمیشه.فقط میخاستم یه چیزی بگم.آدم وقتی دل میشکونه باید انتظار داشته باشه که یکی هم دل اونو بشکونه.
من دل کیو شکوندم؟؟ یا کی دل منو شکونده؟؟ چرا بجث رو جناییش می کنی؟؟ ببین من الان یه جای دیگه دارم راحت می نویسم. بدون هیچ کدوم از دوستای اینجا. پس نه قضیه دل شکوندنه و نه این بحث ها.اگه شما دلتون شکسته و من شکوندم بگید سر چیه. اگه عاقلانه بود جبران میشه.به شرطی که ۴ نفر آدم عاقل قضاوت کنن. اگرم مشکل شکستن دل منه من می بخشم..حله؟؟
سلام خوبی غزل جان
چرا آوا رفته آخه
خودتم کم پیدایی دختر
سلام..ممنون حبیب خان.. شما خوبی؟؟
آوا اومد ولی من رفتم..
قراره ناپدید باشم..کم پیدا که سهله.. خدمت میرسیم حبیب خان.. مرسی که به یادم بودید..
از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند . . .
که چی بشه؟؟ چرا اسم نمی ذاری؟؟ که مثلآ کسی نشناستت؟؟ واقعآ که بچه ای.. فقط سن زیاد کردی..