تو این چند وقته اتفاقای زیادی افتاده ولی مثل همیشه خاص نبوده..
چند روزه بد شدم..یعنی یه طوری ام.. مغزم کشش نداره.. حس میکنم تو شک ام یا تو خواب.. همه چیز برام گنگه.. ۳ روزه روزی ۴ ساعت زل میزنم به صفحه ی یادداشت جدید بلاگم ولی انقدر تمرکز ندارم که یه کوفتی بنویسم.. روزام داره عین برق و باد میگذره و من نمیفهمم چطوریه و کی گذشت..یعنی از هفته ی پیش ۳ بار پست نوشتم.. از ناراحتی هام ولی ترجیه دادم تو بلاگم نذارم تا فراموش بشه و بیشتر باعث آزار نشه.. ولی بعد از تموم شدن پست انگشتمو گذاشتم روی backspace و همشو پاک کردم..
هفته ی پیش ۵ شنبه و جمعه مهمون داشتیم.. اگه یه اتفاق مسخره نمیافتاد خیلی خوش میگذشت.. ۲تا بازار مختلف برای خرید رفتیم ولی دریغ از خریدن حتی یه جوراب..
شنبه اولین جلسه ی کلاس این ترمم بود.. ولی من خواب موندم.. اونم ساعت 2:30 بعد از ظهر..
یک شنبه صبح کلاس داشتم.. چقدر بده برنامه ی این ترمم.همش صبح.. داداشم بردم.. سر کلاس طبق معمول اولین جلسه فیس تو فیس استاد بودم.. داشتم چرت میزدم سر کلاس.. تموم که شد زنگ زدم یکی بیاد دنبالم چون خواب خواب بودم.. ولی باید خودم می اومدم چون طرح ترافیک کوفتیه.. مسیر 15 مین رو با ماشین 1 ساعت و نیم طول کشید.. چیکار کردم من خدا میدونه ولی فقط اینو میدونم همش یا تو اتوبوس بودم یا تو مترو.. بقیه اش خواب بودم انگار..
دوشنبه تعطیل بودم ولی جاتون خالی از دماغمون در اومد.. چه راحت گول خوردیما.. ای وای.. صبح پا شدیم رفتیم واسه خرید عید خونه.. فرش بخریم.. دقیقآ به مدت10 ساعت پشت سر مامان از یه مغازه به مغازه ی بعدی.. آخرشم از اولین مغازه خریدیم.. خب مریضیم لابد..تازه جالبتر این که دیشب که برامون آوردن از 5 تا 2 تاشو اشتباه آوردن..
سه شنبه و 4 شنبه هم کل مدت یونی بودم.. همش کلاس .. از طبقه ی 2 به 3 و از 3 به 2.. همش بدو بدو تا شب..همش تو خواب و شوک بود.. نفهمیدم چطوری گذشت.. فقط یادمه انقدر راه رفتم پاهام درد میکنه و انقدر با اون کفشای پاشنه دار دویدم و پله بالا پایین رفتم که عمرآ برای عیدم غیر از کتونی و اسپرت چیزی بگیرم.. عمرآ تیپ دخترونه ی سوسولی بزنم..
یکی از امیدهای آینده ام همین 5شنبه بود.. بمیرن الهی که به خاطر تنبلی خودشون برای نوشتن لیست 3 ساعت من تو راه بودم.. بمیرن که روز تعطیلمو گرفتن.. نذاشتن یه دل سیر بخوابم..به جای این که خودشون اسم در بیارن برای لیست ما رو کشوندن به اسم گروه بندی.. به قول داداشم مگه میخواید بازی کنید که یارکشی می کنید خب.. ولی تازه معلوم شد 3 شنبه دهنم رسمآ صافه صافه..از 7 صبح تا 7 شب.. دقیقآ 12 ساعت پشت هم کلاس.. اه.. تو ذاتشون..
پی داداشم نوشت: الهی.. دلم براش تنگ میشه.. درسته همش بهم گیر میده.. درسته همش با هم دعوا میکنیم.. درسته قول داده بودم هفته ی آخر خواهر خوبی باشم.. ولی از 7روز هفته 8 روزشو با هم دعوا میکنیم ولی بیشتر از همه به هم وابسته ایم..بیشتر از همه هم دیگه رو دوست داریم.. دلم براش تنگ میشه..5روز دیگه میره و من تا 2 ماه نمیبینمش.. چقدر دلم براش تنگ میشه.. چقدر دوسش دارم..داداشیه من امیدوارم سختی نکشی.. امیدوارم تو اون سر ایران خوش باشی.. تولد 4 روز دیگه ات مبارک..
پی روزشمار نوشت: اگه حسش بود 11 روز دیگه یه پست توپ مینویسم.. اگرم نبود که هیچی.. ولی روز شمار میزنم تا 11 روز دیگه..
پی عید نوشت: هنوز اتاقم رها شدم رو به دست نگرفتم.. هنوزم هر شب رو کلی اسباب و خاک می خوابم.. مسافرت عیدمون جهتش تصویب شد.. امیدوارم نزنن زیرش ولی کماکان از این جهت شدیدآ خوشحالیم..
سلام
شما به افتتاحیه ی بی مزه ترین وبلاگ بلاگفا دعوت شدید.(حتما بیاید)
( از آوردن کودکان زیر شش سال خودداری کنید)
سلام.
شرمنده من حوصله ی بی مزه ها و گوشت تلخ ها و تو آب نمک خوابیده ها رو ندارم.. پارتی گرفتی دعوت میکنی مگه؟؟
سلام ! زیاد به خودت فشار نیار . کم کم همه چیز به حالت عادی برمیگرده !
راستی مسافرت کدوم جهتی میرین حالا ؟
ایشالا سربازی به داداشت سخت نگذره ! حالا میخواد بره سربازی ؟
سلام.. امیدوارم..
اول قرار بود قبل رفتنش بیایم لب مرز..شهر شما.. ولی الان که نیومدیم میریم شمال.. یا آمل یا بابل.. مامانم میگه تا اون موقع اگه دلتونو زد میریم شیراز پیش داداشم..
آره.. اون انقدر شانس داره سخت نمیگذره.. معاف از رزم سپاه که بخور و بخوابه.. شرط می بندم اومدنی از در نمیاد تو..
سلام
حالا بذار یه کم بگذره عادت میکنی... حالا چرا میخوای ما دلمون واست بسوزه دروغ میگی؟! کدوم دانشجویی از 7 صبح تا 7 شب کلاس داره آخه؟!
واسه داداشت هم آرزوی موفقیت....
کجا میره حالا ؟ اگه سربازیه چرا دوماهه؟!
سلام.. بهنام جان پرت میزنی داداش. من دقیقآ کلاسم از ۷:۳۰ شروع میشه که ۷ میرم یونی. و تا ۷ شب یه سر کلاس دارم.. آمار دقیق تر خواستی خصوصی میگم.... با این همه مشکلات این چیزای کوچیک نیاز به دلسوزی نداره.. ولی ممنون از توجهت
تشکر.. حتمآ بهش میگم..
شیراز.. اطراف شیراز البته نه شهرش.. میگم پرت میزنی میگی نه.. ۲ ماه آموزشیه و سربازی اصلی هنوز معلوم نیست کجا می اوفته ولی مدتش تا آذر سال ۹۱ طول میکشه..
بارها این نوشتن و پاک کردن برام اتفاق افتاده ولی چه میشود کرد؟
تنها کاری که میشه کرد شروع نوشتن دوباره ست..
سلام
نتیجه پست شما این بود که باید یه فکری واسه ترافیک شهر کرد و دانشگاه ها رو هم تعطیل کرد و کلا فقط بخور و بخواب خوبه
سربازی آدم رو مرد میکنه
ولی نمیگم مرد رو چکار میکنه
سلام..
مرسی که انقدر خوب مفهوم رو درک کردی.. حالا یونی فردا تعطیله دیگه؟؟ اگه اینطوری بشه خوب کمه براش.. فوق العاده است..
۱۰۰٪ ولی من میگم برای مرد کردن یه پسر کمه.. سربازی فقط پسرا رو از سوسولی در میاره وگرنه برای مرد شدن آموزش خیلی چیزا لازمه و بیشتر بر میگرده به ذات و اینا.. خب بیچاره داداشم سوسول نیست.. عین دوستش نیست که حتی برای واکس کفشش دستکش برده.. خب برای اونا خوبه.. این یه چیز فرا تر از اینا رو لازم داره..
انشاالله که حالتون خوب میشه.
ماهم منتظر پست جدیدتون هستیم.
همینطوری سبد سبد تشکر خدمتتون..
ممنون.. منم منتظر پست ننوشتم هستم
سلام
هر چند بهم سر نمیزنی........ولی من میام
دنبال یه اسم خوب میگردم میتونی کمکم کنی
بیا تا بهت بگم
سلام.
تو گفتی دیگه نمیای نت.. به من چه.. منم یه چیز جوابتو دادم که تو جمع نمیشه گفت.. یادته؟؟
باشه میام..
تا حالا چیزی به اسم بیماری نت شنید بودی
من اون طوری شده بودم از نت فراری بودم
این چنین بود که رانده شدم
او لا لا.. چه با کلاس..
خوب میشی.. دوره داره.. چندیدن سری گرفتم.. متداومم بوده هااا
بابا اسم وبلاگوووووووووووووووو
مبارکه!!!
غزلی کامنت دونی پستتو بستی؟
تشریح اسم غزله هاا..
۴کریم.. قابلی نداره.. بی تعارف میگم..( آیکن غزل کم خالی ببند گفتن)
آره.. چون پست پایینیه کامنت دونی داره..
حالا داره با دمش گردو میشکنه که محمد داره میره ها!!!
نه بابا.. دلم براش تنگ میشه خب.. سنگ که نیستم.. فردا هم تولدشه.. میگم چی دوست داری برات بخرم یه بلک لیست گذاشته جلوم.. الانم داریم میریم خونه ی مادر بزرگه تا خداحافظی کنه و از این کارا
قیییییییییییییژ قیییییییییییییییییییژ
چند وقته کامنت نذاشتم حوصلم سریده!!!
این صدای لولای دره؟؟ خب یکم روغن بزن بهش خب..
ای جانم.. تو ترک بودی؟؟ رهایی دیگه.. نمیشه که به زور مجبورت کنیم کامنت بذاری..
سلام
خوبی؟؟؟
سلام عزیزم..
ممنون.. فکر کنم سرما خوردم.. هی هاپیشته میکنم
تو خوبی؟؟؟
سیلام
تا حالا دقت نکرده بودم کی عنوانتو عوض کردی ها!
اسمه قشنگیه.
علیکم بر سلام داداشی خان آقا..
۳-۴ روزه..
ممنون..چشمات قشنگ میبینه..
بی معرفت
چرا همشا تنهایی خوردی؟؟؟
منم گشنم بود
منم سرما می خوام
عزیزم تو سرمای زمستونتو دادی بهم من خوردم..
تو معدن سرمایی خودت خب..
اگه اسم خوبی به زهنت خورد ما هم خبر کن
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم
چشم.. حتمآ خدمت میرسیم..
یعنی من باعث شدم؟
ببخشید
نه بابا.. بی خیال عزیزم.. خوب شدم..تو غصه نخور..
این حرفا چیه زمستونی جون..
غزلیییییییییییییییییییییییییی
خواب بد....
همون لولو...
زمستونی جونم.. کابوس تو بیداری...
کی تموم میشه این لحظه های بد..
چقدر بده کابوست رو نزدیکات درست کنن برات.. دوستای جدیدت..
می دونم.
آره.
از خیلی هم خیلی تر بده!
چی بگم دیگه.. فقط نمیخوام به چیزی فکر کنم.. منتظرم بگذره این روزا.. چه خیال خامی..