۱۲ روزه که تعطیلیم..۱۲ روز از انواع آجیل و تنقلات خوردیم و حسابی برای ۱ سال باقی مونده ذخیره کردیم.. خب طبیعتآ خسته شدیم دیگه.. بعد این ۱۲ روز یکم که درست بشینیم فکر کنیم متوجه میشیم که باید یه برنامه ای ترتیب بدیم که خستگی دید و باز دید ها و سفر ها و خوردن ها و غیبت کردنای دور همی در بره و از همه مهم تر باید تمرکز کنیم که هنوز به کدوم قسمت از محیط اطرافمون تو سال جدید لطمه ی زیادی وارد نکردیم.. روز ۱۳ ام روز براورده شدن هدفمونه.. روز تخریب.. روز داغون کردن.. آخرین فرصت ها برای خوردن.. برای خستگی به در کردن..
تا میتونید فردا خوش بگذرونید.. تا میتونید از شهر خارج شید چون کیفش بیشتره.. رسم مرسوم اونو که سبزه گره زدنه رو هم یادتون نره.. حتمآ نباید به نیت شوهر کردن و زن گرفتن باشه.. اونم یه رسم مثل خود سفره ی هفت سین..آهان.. خیلی ها رسم پختن آش رو هم دارن.. ما هرسال آش دوغ درست میکردیم.. البته خارج از شهر و یه آش دوغ دسته جمعی..تقریبآ ۲۵-۳۰ نفره.. ولی امسال ما همراه بقیه نمیریم..اولین بار تو عمرم ۱۳ ام نمیریم.. مایی که حتی تو اوج بارون بیرون بودیم.. مایی که همیشه هماهنگ کننده ی این مراسم بودیم.. فردا ۱۳ ام داداشم مرخصیش تموم میشه و به هوای اون ما جایی نمیریم.. ولی امیدوارم به شما خوش بگذره و از خاطراتش بنویسید تا مهم سهیم شم..سبزه هاتونم ببرید همراه خودتون.. یادتون نره..
خوش بگذره...