۲۰ امین تولد غزل ..

  

 

۱۹ سال گذشت.. 

۱۹ سال زندگی توی این کره ی به ظاهر خاکی و پر از خصوصیات خوب و بدش.. 

۱۹ سال لحظه ی خوب و بد..زشت و زیبا.. دروغ و راستی.. خوشحالی و ناراحتی..لحظه هایی پر از لبخند و اشک.. پر از شادی و غم.. پر از خنده و گریه.. و پر از خوشی و ناخوشی..  

درسته سن زیادی نیست ولی خب توش بوده تجربه ها و روزای خوب و بد..

 

کی فکرشو میکرد به اینجا برسم.. همون بچه ای که این آخرین سونوگرافیشه برای پا به دنیا گذاشتنش..  

 

 

الان انقدری بزرگ شده که نشسته پشت کامپیوتر و داره توی وبلاگش ۲۰ امین سالگرد تولدشو ثبت میکنه.. تا بتونه بعدآ هم به راحتی لحظه های خوب و بد امروزشو به یاد بیاره.. همون بچه ای که عین این فیلما که نشون میده تو نوزادی چشماشو میبنده و همه ی زندگیش عین فیلم میاد جلوی چشمش و وقتی چشم باز میکنه میبینه در حال تایپ پست تولدشه..دختری که منتظره تا برای بار ۲۰ ام بهار زندگیشو ببینه به انتظار بهار ۲۱ امش باشه..  

دختری که سال پیش روز تولدش از صبح با مامانش رفته بود خرید و وقتی برگشته بود حتی حال نداشت به تلفن دوستای قدیمیش جواب بده و پشینه پشت ۱۹ تا شمعش و فوتشون کنه و برای ثبتش عکس یادگاری بگیره. دختری که لحظه های شاد زندگیش به اندازه ی انگشتای دسته و لحظه های بد زندگیش اندازه ی مو های سرش..غزلی که چیز زیادی از بچگی هاش یادش نمیاد ( واقعآ یادم نیست.. ) و الانم خودشم نمیدونه چطوری داره عمرشو میگذرونه و تمومش میکنه.. دختری که میترسه از تموم شدنش و بر خلاف همه از رسیدن تولدش میترسه..  

 

 

با همه ی زیر و بم های اخلاقمو زندگیمو .. ۱۹ سال یعنی ۶۹۳۹ روز رو زندگی کرده و امروز ساعت ۹:۳۰ صبح وارد ۲۰ امین سال زندگیش میشه..  

این همه گفتم تا به اینجا برسم..  

   غزلم..         عزیزم..                                 تولدت مبارک!!

  

(عمرآ مرض خودشیفتگی ندارما.. فکر بد نکنید..) 

 

خب! 

حالا اول کلاهاتونو بذارید سرتون و بفرمایید تولد.. 

 

   

 

بعدش کادوهاتونو بدید تا بعد بریم سراغ کیک.. 

 

  

حالا دست.. دست.. محکم دست بزنید تا شمع ها رو فوت کنم.. نهههههههههه.. نیاید وسط زشته.. اسلام جرقه میخوره.. از همون کنارا بدون چرخش حتی 1 درجه ی کمر دست بزنید.. مراقب اسلام و اتصالی هاشم باشید.. 

 

 

و حالا چون اینجا یه دنیای مجازیه و عدم دسترسی به دوستان پس با شرمندیگی فقط کیک رو نشونتون میدم.. 

 

 

مدیونید اگه فکر کنید این منم.. 

 بسه دیگه...همگی خسته نباشید.. دستتون درد نکنه.. به سلامت.. دوستان شام در کار نیست.. خودمون ختم چتر اییم.. شیرکاکائو و کیک هاتونو میتونید از سوپر مارکت محل به حساب خودتون تهیه کنید به عنوان پذیرایی.. ممنون از مهمون نوازیم.. نههههه؟؟ 

 

پی دیشب نوشت:   دشب شب قشنگی بود.. 

رهای عزیزم بهم زنگ زد و با کلی شادی و جیغ سورپرایزم کرد و تبریک گفت.. دوستای یونی هم که همشون اس دادن و تجدید میث..اق کردن و تبریک گفتن و کلی هم با دیوونه بازی هامون خوش گذروندیم.. اولین بار بود که یه تولد مجازی رو تجربه میکردم.. تجربه ی عالی ایی بود.. 

ممنونم از دوستایی که توی اف.بی تبریک گفتن..ممنون دوستای خوبم..  

 

 

 

بازم ممنون دوستان.. 

 

پی هوا نوشت: از صبح تا حالا داره از آسمون برف شادی واقعی میاد و ما داریم آش پشت پای داداشمو میپزیم.. زندگیه داریم؟؟