حرف!!!

 

  

 

- حرف زیادی نیست.. مدتیه هستم.. ولی اگه دقت کنی متوجه میشی انگاری ک نیستم.. یعنی بود و نبودنم خیلی فرق نداره از نظر بودن..حتی سایه ی خودمم نمیتونم ببینم.. میترسم روح باشم خدایی نکرده.. چقدر سخته بودن...خسته شدم از بودن.. 

- روزایه سختیه..برام سخت میگذره.. اصلآ بذار خیالتو راحت کنم نمیگذره..یعنی ساعت عین جت میگذره ها ولی خب نمیگذره دیگه..اصلآ میدونی، حس میکنم دارم جهاد اکبر میکنم.. زندگیم خیلی داره یهو تغییر میکنه.. دارم آدمای زیادی رو حذف میکنم..از خیلی چیزا میگذرم.. حتی از خودم..دارم خودمو تو وجود خودم نابود میکنم.. دلمو هاا.. چون این مرحله از زندگی شوخی بردار نیست..واسه همه شدم یه سایه.. ولی واسه خودم همونم نیستم.. تصمیمات زیادی دارم که نیاز به بررسی داره.. نیاز داره برای بررسیش این کارا رو بکنم چون عقلانی و منطقیه.. عین بچه ی آدم با اصل قضیه کنار اومدم.. ولی راستشو بگم جونم براش بالا اومد.. دلم میخواد بازم بگم چقدر از همه چیز متنفرم ولی بازم سکوت میکنم تا ببینم بازم کشش دارم یا نه.. بازم دروغ میگم.. به خیلی ها..تو همه چیز.. برام از توضیح آسون تره.. چون اول باید تکلیف خودمو مشخص کنم...

- امروز همه ی قرارام با خودم یادم رفت باز.. چقدر تغییر کرده بود.. چقدر ناز شده بود.. چقدر لبخندش قشنگ بود وقتی دستاش تو دسته ...  

- چند روزم هست اخلاقم گند شده.. بد جواب میدم.. بد ضدحال میزنم.. بد حال میگیرم..خب متناسم با این روزامه..دست خودم نیست ولی آرومم میکنه.. 

- مامانم چند روزه بد بهم نگاه میکنه.. یه جور خاصی.. شدم عزیز دردونش.. نمیدونم چرا.. 

با اصرار زیاد واسه خودم تنوع میذارم.. قربون دوست جونم برم که تنهام نمیذاره و همیشه پایمه.. چقدر دوست خوب ،خوبه.. همه جوره هوامو داره.. یه لحظه هم نمیذاره تو حال خودم باشم.. خیلی خوبه.. 

- مثلآ حرفی نداشم..