روز مرد..!!

بابایی میدونم خیلی دوست داری وبلاگمو که بهت گفتم کسی ازش نمیدونه رو بخونی..میدونم چقدر دوست داری من بیام همه ی حرفای دلمو بهت بزنم و تو دوستم باشی نه پدر..میدونم وقتی کار بدی میکنم که به پدر بودنت بر میخوره سعی میکنی به روم نیاری که مثلآ من مطمئن شم دوستانه است..میدونم چقدر نگرانمی.. بیشتر از این که مامان به فکرم باشه تو به فکرمی..از اول راهنمایی بود..نه از قبل از اون..همیشه و همه جا، تو همه ی مهمونی ها همیشه دستتو گرفته بودم و رو پات میشستم تا از دستم در نری..وقتی راهنمایی بودم..مدرسم دور بود..برام سرویس گرفتی ولی وقتی دیدی اگه خودت برسونیم ۳۰ ساعت میتونم بیشتر بخوابم کل ۳ سال راهنمایی رو خودت بردی منو مدرسه..از خوابت زدی برای من..روزای کارنامه گرفتن..از ترس نمره ها چقدر یواشکی بهت میگفتم به تو بیا مدرسمون..یادمه دبیرستان که بودم میترسیدم ریضیم زیر ۱۴ شه .چون تو مدرسمون ۱۴ تجدید داخلی بود و وقتی دیدی نمرم خوب شده شیرینی گرفتیم تا جشن بگیریم و وقتی اومدیم خونه مامان حالمونو گرفت..ما هم شب ۲تایی شام رفتیم بیرون.. 

چه روزایی..چقدر خاطره..تو همش تو نقش اولی بابا..هیچ وقت یادم نمیره واسه این که تو کلکل هات با محمد یا مامان ازت طرفداری کنم چقدر بهم رشوه میدی و چقدر ذوق میکنی وقتی سر خود ازت طرفداری میکنم..هیچ وقت یادم نمیره وقت دعواهام با محمد میخوای سرم داد بزنی ولی این کارو نمیکنی چون دخترتم و فقط میگی غزل آروم بشین..وقتی توی فیلما میبینی باباها چقدر با دختراشون خوبن تا شب قربون صدقم میری که از باباهای تو فیلم کم نیاری..بذار از دیشبت بگم..کل مدت زیر چشمی حواسم بهت بود..وقتی داشتی دنبال متن اس ام اس میگشتی برای خواهرت بزنی و من برات تو اس نوشتم (( چه کسی میداند در پس این چهره ی مهربان خستگیت را...پدرم برای تمام تلاش هایت متشکرم..روزت مبارک))... دیدم چشمات چه برقی میزد وقتی اومدی تو اتاقم و بغلم کردی..وقتی با ذوق اس ام اسم رو برای همه خوندی و مامان حسودیش شده بود بهت.. وقتی موقع دادن کادو میخندیدی انگار قد دنیا شاد بودم.. وقتی که رضایت رو تو چشمات دیدم کلی ذوق کردم و اومدم برا دوستام تعریف کردم..وقتی به محمد گفتی فلشم رو پر کن و محمد گفت الان وقتشو ندارم ناراحت شدی..از چشمات معلوم بود..وقتی بهت گفتم بابا بده به من و تو خندیدی به خاطر یه حرف و کار ساده چقدر ذوق کردم..میدونی چقدر بهت وابسته ام.. انقدر که الانم که الانه تکون میخورم بهت میگم..تو یونی یه سر اس بازی میکنم باهات..تو خونه سر به سرت میذارم..وقتی تو اس هایی که میدی انقدر لاو میترکونی دوستام بهم شک میکنن.. 

همه ی این حرفا رو گفتم که بگم چقدر دوست دارم..کاش میشد اینجا رو بخونی..بابایی خیلی دوست دارم..برای من تو نمونه ی یه مرد واقعی ایی..همیشه همه رو با تو مقایسه میکنم..برام اسوه ای..امروز همه جوره روزته..درسته همش بهانست ولی خب مهم اینه که بدونی چقدر مردی..چقدر مهربونی..چقدر سعی کردی پسراتو مثل خودت بار بیاری..چقدر سعی کردی برام کم نذاری..ولی فقط بدون یه دختر داری که قد دنیا دوست داره..  

روزت مبارک بابا جونم.. 

 

روز مرده امروز..درسته پسرا هم خودشونو قاتی میکنن ولی خب مهم اینه، تویی که اینجا رو تازگی ها میخونی مردی برام .. 

روزت مبارک عزیزم..

نظرات 7 + ارسال نظر
رها پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:26

ریاکاری هم عالمی داره===>منظوور جمله آخره پسته!!!

اسم نبردم ریا شه:دی
هنوز تو کفی هااا:دی
عیدت مبارک رها

رها پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:26

تبریک میگم!!!!به پای هم پیر شین

خبری نیست هنوز که..تا تو اوکی ندی اتفاقی نمیوفته.. من مثل بقیه نیستم:دی

دخترک زبون دراز پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:03

سلام خوب کردی نوشتی بعد چندوقت

سلام عزیزم..ممنون..

لیلی شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:03

سلام غزلی....

بعد این همه روز غیبت وسکوت وقتی خط اخر پستت و خوندم خیلی خوشحال شدم. خوشحالم از اینکه خوشحالی و این روزا کسی و داری که بهش از لحاظ عاطفی تکیه کنی.

بابات خیلی بابای دوست داشتنی و رویایی هست. روزشون مبارک باشه...

سلام عزیزم..

حالا اونقدرام جدی نیستا..این زبون منم کار دستم میده آخرش..مرسی ولی به شرطی که تکیه گاه خوبی باشه..جلوی روی خودشم میگم..

همه ی بابا ها دوست داشتنی اند به شرطی که قدرشونو بدونیم..ممنون عزیز دلم..عید تو هم مبارک

کورش تمدن شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:40 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
خیلی بااحساس نوشته بودی
روزشون مبارک و ایشاا... که همیشه در کنارت باشه
درباره خط آخر هم ما آمادگی خودمان را درمورد هرگونه شیرینی و شام خوری مراسم اعلام میکنیم

سلام.
حرف دلم بود..یعنی من با احساسم؟؟؟تحویل بگیرن بعضیا که به من میگن سنگ دل..
مراسم مگه میخواد؟؟حالا فعلآ که چیزی نشده که..من هرگونه شام و شیرینی دادن رو به شدت تکذیب میکنم:دی..

زهرا یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:58 http://www.zafa.blogsky.com

روز مرد مبارک
می بینم که یه خبراییه

مبارک صاحبشون..
چه خبره؟؟

نیلوفر سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:50 http://shabhayeniloofari69.blogfa.com/

سلام.عزیزم من ترم تابستون برداشتم ولی کلاس ندارهههههههههههههه
خیلی خوشم از این پستت اومد.یه جورایی حکایت من و بابام بود
الهی همیشه سایه شون بالا سرمون باشه.........

چه کار خوبی کردی نیلوفر.
مرسی عزیزم
ایشاا..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد